متن غایب زندگی
دلم بهانه تو را گرفته است؛ای (موضوع) زندگی من! ای (سوال اصلی) آفرینش!
(روشی) نمانده است که با آن (فریضه) اغوش تو را به جستجو نگذارده باشم . بگو با کدام (روش تحقیق ) می توان ضهور تو را پاسخ یافت؟! (مفهوم) نگاه تو با کدام (ملفوظ) به (مشهود) بدل خواهد شد؟ و (متغیر) گیسوانت، در اغوش کدام نسیم، (مفهوم) بی قراری مرا منتشر خواهد نمود؟
خسته ام !
از (بررسی متون)،
از (سوالات فرعی)،
از (مقدمه)، از (مقدمه)، از (مقدمه)!
بی حضور تو ای (متن) غایب زندگی؛ از زنده بودن چه (نتیجه ) ای می توان گرفت؟ از زنده بودن (چگونه) می توان نتیجه ای گرفت؟
همیشه با ( مفروض) اغوش باز تو و نگاه مهربانت، نبودنت را تحمل کرده ام و زنده بودن خود را توجیه.
آن روز که نگاه مهربانت را از دلم برداری ، بدان که (گزاره های پایه ای) فلسفه وجودی ام را ویران نموده ای!
(فصل) فصل عمرم، وقف (وصل) تو بوده است.
خسته ام؛
از این همه(فصل)،
از این همه فصل،
به من بگو! در کدام فصل زندگی، وصل تو دست یافتنی است؟
ای که! با امدنت همه فصل ها وصل می شوند!
فصل فصل خزان زده عمر مرا نیز به ظهور سبز خود وصل بفرما!
آمین!
ح.بیاتانی