بچه های آخرالزمالن

وبلاگی برای دوسداران مهدویت

بچه های آخرالزمالن

وبلاگی برای دوسداران مهدویت

باران احسان

دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ب.ظ

     این(جزوه ها)ی درسی،پریشان تر از آنند که مرا نظام شایسته ای بخشند. (جبر)،دلم را منقبض می کند و (مثلثات)،دلم را به (دلتا)می کشاند. سرم گیج می رود و از زمین و زمان، (تو) را می خواهم. (دانشگاه)، جز تو ، همه چیز را به من می رساند و من ، نمی دانم که تو میدانی یا نه...؟ اگر بدانی، که نظم تاریخ به هم میخورد. معشوق، (نباید) از حال عاشق با خبر باشد، این را استاد ادبیاتمان می گویند. ایشان، مرد بسیار محترمی است،اما فقط استاد ادبیات ماست. (استاد اخلاق اسلامی ) ما، نمازش را اول وقت می خواند ، اما هزار هزار سوال نا گفته ام را نمی داند.

     پرسیدم:(کجاست؟) گفت:(نمی دانم). پرسیدم:(کیست؟) گفت:(نمی دانم).

     پرسیدم:(هست؟) گفت:(البته)... ومن ، نپرسیدم ، ستودم .

     هوای این ناحیه ، بارانی است ، باران من!... کویرم و عطش، سینه ام را داغ عشق کوبیده است .

     این جزوه ها، پریشان تر از انند که مرا نظام شایسته ای بخشد... (بینش اسلامی ) من ، کمترین ضریب را دارد . برای دانشکده (دوست داشتن )،(پیش دانشگاهی معرفت) لازم است. دست کم ، (پنج) واحد... اینکه جور نمی شود؟... باشد، چه چیز ما جور می شود که این یکی نمی شود ؟ هروقت جور شد که تورا ببینم ، این نیز جور خواهد شد. 

     باور کن!... همین که دور باشی ، بهتر است. به حضرتت که دویت دارم هرگز از حالم با خبر نشوی . دلت می گیرد . این قلم های شکسته چه کرده اند، جز به (زاویه فراموشی) کشاندن تو ؟... 

     سرم گیج می رود و خانم جان ، مدام فکر می کند که هذیان می گویم. می گوید:(عاشق شده؟... درمان عاشق، زندگیست... ) اولش را درست می گوید و اخرش را اشتباه ، مثل تصور اول حال من از تو . (سرداب) چه می فهمد که (نیمه شعبان ) خودش یک ماه است . (لیلته القدر ) ، هر سال در یک شب ، ظهور می کند . ماه ، فقط سی روز نیست . بهار ، اولین فصلی است که ماه هایش سی و یک روز می شود. این یک روز ، مال تو ...جمعه که قابل تو را ندارد ! جمعه ، تنها روز هفته است که تنها یک (نقطه) دارد . تو ، در همان نقطه ای،  که جمعه دارد . خوانایی ان ، به همان نقطه است که گاهی هویتش را تغییر می دهد و می شود (خال هاشمی ) تو...

     خفاش، هیچ وقت تفسیر  درستی از خورسید به دست نمی دهد ... مشکل، سواد نیست. دانشکده، یک راه عاشق شدن را می گوید ؛ هفتاد و یک راه دیگرش ، در خاطر نینوایی توست.

     شعبان، تولد تو را می شناسد ... و من نیز ... که تو را نمی شناسم. این جزوه ها ... این جزوه ها ...

     سرم گیج می رود ، تو می آیی ... چشم هایم بارانی اند و دلم ، خشک است. (باران) من! (احسان)کن!

م.سادات اخوی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۸
شهید نوجوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی